مرسانا مرسانا ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره
داداش محمد(مثل هیچکسداداش محمد(مثل هیچکس، تا این لحظه: 18 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

دومین فرشته زندگیم

اولین خرید برای دخملی مامان

1392/12/11 12:44
نویسنده : مامان مرسانا
464 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم دختر ناز مامان ،من که قبلا سالی یه بارهم مریض نمیشدم نمیدونم چرا از وقتی باردار شدم هر روز یه مشکل برام پیش میاد،روز چهارشنبه وقتی از خواب بیدارشدم دندون درد شدیدی داشتم وامانم رو بریده بود واصلا نمیتونستم دهنم رو باز کنم وبعد از ظهر رفتم مطب خانم دکتر نرگس نجفی که بعد از معاینه گفت:اصلا در توان من نیست بهتره بری پیش دکتر احمدی .

منشی دکتر احمدی برای یه ساعت بعد بهمون نوبت داد،تقریبا شب شده بودکه نوبتمون اومد دکتر بعد از معاینه گفت :چون دندون عقلت نهفته هست وعفونت کرده برای همین غدد کناری رو که مسول باز وبسته کردن دهان هستن رو درگیر کرده وزده بیرون وتا باردار هستی نمیشه ازش عکس بگیری وبکشیش ،چون ممکنه حین کشیدن بشکنه ونیاز به جراحی پیدا کنه وتنها راه باقی مونده فقط مدارا هست وباید مرتب دارو استفاده کنی تا دوباره مشکلی برات پیش نیادوخیلی تاکید کرد از مسکن قوی استفاده نکنم وفقط یه استامینوفون ساده و چند بسته آموکسی سیلین برام نوشت .

برای شام هم تولد پسر عمو بود که من نتونستم برم وهر چی از داداشی خواستم که بره اونم نرفت وگفت :همه با بابا ومامانشون هستن من بدون شما نمیرم،منم خیلی زود رفتم خوابیدم .صبح روز بعد عمه فرشته اومد خونمون که منو با خودش ببره خونه خودشون چون شب زنگ زده بودن به بابایی سراغ منو گرفته بودن بابا هم گفته بود اون اصلا نه نهار خورده نه شام برای همین خیلی اصرار کرد بریم خونشون که من مخالفت کردم ونرفتیم .

روز پنجشنبه یه کمی حالم بهتر شده بود وبابایی هم مرخصی بود وپیشنهاد داد برای اینکه هوام عوض بشه بریم خرید تا یه کم سر حال بشم آخه همیشه با خرید کردن حالم خوب خوب میشه ،واسه همین رفتیم خریدالبته یه مقدار جزیی، چون قراره به امید خدا بریم مسافرت ومطمئنا اونجا بیشتر خرید میکنیم . منم برای بابا یه شلوار ویه پیراهن از نمایندگی ماکسیم خریدم وبرای داداشی هم یه تی شرت خریدم ،دلم نیومد برای بابا ومحمد هدیه خریدم برای دخملی مامان هیچی نخرم، واسه همین یه پتوی نوزادی هم واسه دخمل ناز مامان خریدم .ازهمون روز تا الان باوجودی که دومین فرشته مامان وبابا هستی  بایه ذوق وشوقی روزی چند بار پتو رو میارم ومیبوسمش وبرای دیدن ناز دخترم لحظه شماری میکنم .البته خرید کلی سیسمونی رو به بعد از مسافرت موکول کردیم .

 

 

خدا کنه از این به بعد دیگه مشکلی  برام پیش نیاد چون برام خیلی سخته که حتی داروهای مجاز زمان بارداری رو استفاده کنم .دیروز هم بابایی رفت وجواب غربالگری روکه آماده شده بودآورد ومنم برای امروز ساعت 6ونیم عصر نوبت گرفتم ایشالا که همه چی نرمال باشه .

پسندها (2)

نظرات (9)

مامان شاهزاده محمدايليا
11 اسفند 92 16:12
صدایت نیست.. تصویرت هم همینطور! اما مهرت آنتن میدهد...اندازه آسمان!!
مهسا
11 اسفند 92 16:14
وای چه بد.. دندون درد خیلی سخته چه برسه باردار هم باشی... ایشالا زودی خوب می شه... خریداتون هم مبارک باشه خانمی. پتو... مبارکه عزیزم.
مامان مرسانا
پاسخ
خیلی ساله دندون درد نداشتم نمیدونم چی شد یهو درد گرفت اونم وقتی نتونی حتی یه مسکن بخوری ممنون عزیزم ،ایشالا به زودی شما هم برین خرید سیسمونی
مامان پارسا
12 اسفند 92 9:14
رفتم از اول همه پستها رو خوندم عزيزم مبارك باشه به سلامتي خيلي خوشحال شدم به آرزوت رسيدي از خدا ميخوام ني نيت صحيح و سلامت به دنيا بياد و زير سايه شما و بابا جونش و در كنار داداش محمدش بزگ بشه
مامان مرسانا
پاسخ
ممنون قربونت برم، ایشالا خدا پارسا جون شما رو هم حفظ کنه .
مامان پارسا
12 اسفند 92 9:17
با اجازه لينك شدين
مامان مرسانا
پاسخ
شما هم با افتخار لینک شدین .
مامان بهداد
14 اسفند 92 8:54
سلام الهی چقدر اذیت شدی!! حالا بهتری؟ ایشالا که بهتری. امیدوارم که جواب غربالگری هم خوب باشه. منم هفته ی دیگه باید برم آزمایش غربالگری. دعا کن مال منم خوب باشه.من از تست آمنیو سنتز خیلی می ترسم.
مامان مرسانا
پاسخ
ممنون عزیزم خدا رو شکربهترم . ولی من چیزی در مورد آمینو سنتز نمیدونم ایشالا که برای شما هم همه چی نرمال باشه .
مائده
14 اسفند 92 12:26
مبارکش باشه ایشالله به سلامتی بدنیا بیاد و بندازه روش فربونش بشم ایشالله جواب ازمایشت خوبه گلم انشالله دیگه مریض نمیشی
مامان مرسانا
پاسخ
ممنون عزیزم ایشالا شما هم دوران بارداری خوبی داشته باشین .
باران
14 اسفند 92 15:30
خب به جای این عکس /عکس پتورو میزاشتی ماهم ذوق میکردییییییییییییممم
مامان مرسانا
پاسخ
وااااااااااای عزیزم میخواستم عکس همه سیسمونی رو با بگیرم .
زهره(مامان فاطمه)
18 اسفند 92 12:32
ایشااله که دیگه هیچ درد وناراحتی نداشته باشی عزیزدل
مامان مرسانا
پاسخ
ممنون قربونت برم
مامان ستاره
19 اسفند 92 1:09
الهی بمیرم دندون درد خیلی بده ومن یه تجربه خیلی خیلی بد از دندون درد دارم که هنوزم وقتی از اون قسمت خیابون که رفته بودیم داروخونه و من تو دارو خونه های های گریه می کردم و اصلا هم نمی تونستم جلوی گریه ام رو بگیرم از شدت درد زیاد ، دارم ... وقتی از اونجا رد می شیم من یاد دندون درد م میفته و کلی ناراحت میشم ... یعنی طوری بود که کارمندای دارو خونه منو با یه حالت خیلی دلسوزانه نگاه می کردن و.... خیلی وحشتناک بود خدا به روز هیچ کسی نیاره الهی آمین .... ببخش پر حرفی کردم سرتو درد آوردم ... راستی الان بهتری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟// پتوی ناز گلت هم مبارک باشه عزیزم به سلامتی
مامان مرسانا
پاسخ
این چه حرفی خانمی شما لطف دارین، خدا رو شکر بهترم البته به زور مسکن . وای خیلی دردناکه خدا هیچ مریضی نصیب آدم نکنه .