دردی که ختم به خیر شد .
دیروز صبح که از خواب بیدار شدم نمیدونم چرا دل درد داشتم اونم از نوعی که احساس میکنی الانه که پری بشی ،من که نه کار سنگینی انجام داده بودم نه ضربه ای خورده بودبه شکمم نمیدونم این درد مال چی بود؟؟؟؟بیشتر روز رو استراحت کردم تا بلکه بهتر بشم ،حول وحوش 6:30غروب صدای اذان توی خونه پیچیده بود منم آماده شدم که برم وضو بگیرم ونمازم رو اول وقت بخونم یه لحظه احساس کردم که لکه دارم اون لحظه انگار تمام دنیا آوار شد روی سرم، ترس تمام وجودم روگرفته بود نمیدونستم چیکار کنم ،شاید اگه خونه خودمون بودیم اینقدر استرس نداشتم چون حداقل اونجا تا بری بیمارستان وبدونن که مشکل خاصی داری زنگ میزنن به دکترت تا بیاد همه چیز رو چک کنه، اما اینجا چی ؟؟؟ شبا فقط اورژانس هست ویه پزشک عمومی وچند تا پرستار تا ببینن حالت یه کم بده فوری با آمبولانس اعزامت میکنن ایلام که خودش بیشتر باعث وحشت میشه ،منم ترجیح دادم تا صبح صبرکنم . از ترس هر پنج دقیقه یه بار میرفتم چک میکردم ،داشتم از دلشوره میمردم ،بابا هم چون از صبح تا غروب از طرف بانک کلاس داشت ازبس خسته بود اصلا متوجه نشد که من حالم خوب نیست ،اما محمد مدام گیر داده بود یهو چی شد مامان نماز نخوندی ؟چرا اینقدر ناراحت هستی ؟؟؟؟مگه جایت درد میکنه ؟؟؟؟مونده بودم چی بهش بگم نمیخواستم فکرش رو مشغول کنم گفتم: نه عزیزم یه کم دلم گرفته ،بعد رفتم توی اتاق وکلی اشک ریختم واز خدا خواستم که خودش بهمون کمک کنه و هدیه ای رو که داده خودشم مراقبش باشه ، یه کم احساس سبکی کردم ،خدا رو شکر تا شب حالم بهتر شد نه از دل درد خبری بود ونه از ...ولی موندم اگه خدا اینهمه خوشی به ما داده یه هزارمش ناراحتی بده آیا واقعا میتونیم تحمل کنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟
خدایا از این همه لطف بی پایانت ممنونیم من که هر وقت مشکلی برام پیش بیاد 19 مرتبه صلوات برای سلامتی آقا امام زمان میفرستم مثل اینکه معجزه میشه ،به خاطر ارادتم به آقا هم زمان بارداری اولم نیت کردم اگه بچم پسر بود اسمش رو یکی از اسما والقاب امام زمان بزاریم وشوهرم محمد رو انتخاب کرد .خدایا خودت مراقب همه سرباز های کوچیک آقا باش الههههههههههههی آآآآآآآآآآآآآمین.