مرسانا مرسانا ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره
داداش محمد(مثل هیچکسداداش محمد(مثل هیچکس، تا این لحظه: 18 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

دومین فرشته زندگیم

دردی که ختم به خیر شد .

دیروز صبح که از خواب بیدار شدم نمیدونم چرا دل درد داشتم اونم از نوعی که احساس میکنی الانه که پری بشی ،من که نه کار سنگینی انجام داده بودم نه ضربه ای خورده بودبه شکمم نمیدونم این درد مال چی بود؟؟؟؟ب یشتر روز رو استراحت کردم تا بلکه بهتر بشم ،حول وحوش 6:30غروب صدای اذان  توی خونه پیچیده بود منم آماده شدم که برم وضو بگیرم ونمازم رو اول وقت بخونم یه لحظه احساس کردم که لکه دارم اون لحظه انگار تمام دنیا آوار شد روی سرم، ترس تمام وجودم روگرفته بود نمیدونستم چیکار کنم ،شاید اگه خونه خودمون بودیم اینقدر استرس نداشتم چون حداقل اونجا تا بری بیمارستان وبدونن که مشکل خاصی داری زنگ میزنن به دکترت تا بیاد همه چیز رو چک کنه، اما...
17 بهمن 1392

بالاخره جنسیت نی نی ما مشخص شد .

از عصرروز چهارشنبه  که تلفنی نوبت گرفتم برای پنجشنبه ساعت 3 بعد از ظهر دل توی دلم نبود ،همش دعای توسل وزیارت عاشورا میخوندم ،انگار عقربه های ساعت تکون نمیخوردن وهر یه ثانیه به اندازه صد ثانیه طول می کشید، داشتم دیونه میشدم یه استرسی تمام وجودم رو گرفته بود نمیدونم چرایه همچین احساسی داشتم، خیلی نذر ونیاز کردم که حداقل ایندفعه  جنسیتش معلوم بشه تا دلم آروم بگیره .از شانس بد من بابا رفته بود ارزیابی ونشد زودتر از موعد بیاد خونه هیچ ،تازه دیرتر هم اومد. تا رفتیم مطب دکتر ساعت 4 شد ویه ساعت دیرتر رسیدیم منشی دکتر که ایشالا خیر از جونیش ببینه تاگفتم مشکل برام پیش اومده نتونستم سر ساعت اینجا باشم ،گفت :مریض که اومدبیرون &n...
11 بهمن 1392

این روزهای.....

عزیز مامان الان هفته 15 رو به اتمام هست وخدا رو شکر خیلی سرحال تر از قبل هستم وحالت تهوع وفشار پایینم تا حدی برطرف شده واما  روز 30 دی ماه رفتم شبکه بهداشت شماره (1)برای تشکیل پرونده ، آخه دکتر افسری ازم خواست تشکیل پرونده بدم وگفت:تمام آزمایشات درخواستی شبکه بهداشت رایگان هست ولزومی نداره دوباره من برات بنویسم. منم صبح رفتم وبرگه آزمایش رو آوردم ولی راستش اصلا مامایی که اون روز شبکه بهداشت بود به دلم ننشست ،خیلی مقرراتی وخشک وخشن بودوگفت :تا امروز کجا بودی که برای تشکیل پرونده اقدام نکردی ؟منم گفتم :من تحت نظر دکترم چون سزارینی هستم ودکترم خواسته بیام اینجا .اونم گفت :باید از این به بعد همون تاریخی که بهت میدم بیای واصلا تاخیر نداشته...
9 بهمن 1392

تپش ضربان قلب دومین فرشته زندگیم .

روز چهارشنبه 18 دی ماه باید نتیجه آزمایش رو میبردم پیش خانم دکتر افسری منم خیلی زود آماده شدم چون نوبت اول بودم دلم نمی خواست تاخیر داشته باشم، وقتی رفتم هنوز منشی دکتر نیومده بود،منشی ساعت 3:45 اومد ودکترم ساعت 4 تمام توی مطب بود ،تا دکتر اومد خیلی سریع بدون اینکه لباسش رو عوض کنه شروع کرد به ویزیت کردن، چون گفتن: ممکنه امروز بازم سزارین اورژانسی داشته باشه ،منم جواب رو بهش نشون دادم خوشبختانه همه چی طبیعی بود بود بجز تیرویید که 4 بود، گفتن  :بهتره از یه متخصص  مشاوره بگیری وبهم معرفی نامه داد ن ،ولی تاکید کردن  جای هیچگونه نگرانی نیست ،فقط برای اطمینان بیشتر هست  ،وزن وفشارم هم خوب بود وبرام یه سونو نوشت...
21 دی 1392

هورااااااااااا.....

امروز صبح عمه فرشته زنگ زد وگفت: آخرش چیکار کردی تونستی بری سونو سه بعدی بدی یانه ؟؟؟؟؟؟منم گفتم نه، اونم گفت :نگران نباش با همسرم حرف زدم گفته بهت  بگم نوبت بگیر25 دی خودمون میتونیم ببریمت کرمانشاه ،هوراااااااااااا ،حالا اگه بشه تا اون موقع نوبت بگیرم عالی میشه ،جواب آزمایشاتم هم قراره 16 دی آماده بشه بعدشم دوباره باید برم پیش دکتر خودم شاید کسی رو شناخت وتونست معرفی نامه بهم بده اگه خدا بخواد همه چی داره درست میشه، خدااااااااااااایا شکرت .
9 دی 1392