مرسانا مرسانا ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره
داداش محمد(مثل هیچکسداداش محمد(مثل هیچکس، تا این لحظه: 18 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

دومین فرشته زندگیم

خبرهای آخر سالی

سلااااااااااام دوستای عزیزم   حالتون خوبه،  خسته نباشید از خونه تکونی وخریدهای عید.   این روزها ما هم آماده تدارکات عیدهستیم ،چون تازه اسباب کشی کردیم وبه زودی هم میریم خونه نو وهمه چیز تقریبا تمیزه یه مقدار جزیی خونه تکونی کردم وبقیه کارها رو موکول کردم به خونه جدید .   از روزهایی که گذشت بگم :   یه روز که از خواب بیدار شدم دیدم مرسانا حالش خوب نیست وخیلی بیقراری میکنه چون پنجشنبه بود ودکتری که همیشه میبردیمش پیشش ،روزهای پنجشنبه نمیادمطب، ترجیح دادم ببرمش اورژانس ،که ای کاش هیچ وقت نمیبردمش ،چون متاسانه بهتر که نشد هیچ ،با وجود مصرف داروها بدنش هم مدام مثل یخ...
25 اسفند 1393

در گذر زمان

سلااااااااااااام به روی ماه دوستای گل وبا معرفتم امیدوارم حال خودتون ونی نی های نازتون خوب باشه ممنون بابت اینکه نگرانمون بودید وبا کامنتهای پراز مهرتون جویای حالمون بودید،واقعا من بی تقصیرم همش مشکل مخابراتی بود وقطعی نت . این مدت که نبودم کلی اتفاق خوب وبد افتاد که خداروشکر همگی ختم به خیر شد وان شالله سر فرصت میام وهمگی رو تعریف مکنم . اما از پیشرفتهای دختر گلم بگم : این مدت کلمه بابا وماماودده رو خوب یاد گرفته وخیلی ازشون استفاده میکنه  توی روروئک که میزاریمش به سرعت خودش رو به لباس شویی میرسونه اگه روشن باشه ازش چشم برنمیداره تا وقتی که کارش تموم بشه   هیچ اسباب بازی، سالم ا...
17 اسفند 1393

پنج ماهگیت مبارک

 دختر نازم مرسای عزیزمامان            ورود به ماه پنجم زندگیت مبارک فرشته نازم           خدا رو هزاران بار به خاطر وجود نازنیت شکر میکنم همیشه که بهت نگاه میکنم دعا میکنم که ایشالا همه منتظرا مثل ما دلشون شاد بشه وخونشون روشن .       وهمه نی نی ها در پناه خدا سالم وسلامت باشن ایشالا.   یکم آذرماه بالاخره موفق شدیم ببریمت شبکه بهداشت برای واکسن چهار ماهگی .  قدت67سانتی مترووزنت هم 8کیلو و800 گرم بود،ماشالا یه کوچولو بالای صدک رشد بود،ومن نگران شدم و...
17 آذر 1393
1609 13 24 ادامه مطلب

چهار ماهگیت مبارک

پرنسس مامان امروز 17 آبان وارد ماه چهارم از زندگیت شدی وباید برای واکسن چهار ماهگی میبردمت درمانگاه که متاسفانه چون سرماخوردی نبردمت ،نمیدونم کار خوبی کردم یا نه ؟؟؟؟؟؟؟؟ شب جمعه از ساعت 10 ونیم شب شروع کردی به گریه کردن وهیچ جوری آروم نمیشدی ......الهی مامان بمیره از بس گریه کردی که خسته شدی وخوابت برد. قربون صورت مثل ماهت بشم که از شدت تب قرمز شده     ...
17 آبان 1393

از همه جا

دختر نازم !           مرسانای مامان ! بالاخره اسباب کشی تموم شد وبا وجود تو فرشته نازم بیشتر از 20 روز طول کشید که جمع وجور بشیم خدا رو شکر توی این مدت هم بابا تونست یه خونه خیلی خوب ومناسب بخره البته صاحب قبلیش سه ماه دیگه تخلیش میکنه ،اگه خدا بخواد وصاحب خونه فعلیمون قبول کنه برای عید نوروز میریم خونه خودمون اینم از خوش قدمی دخترمه  دیگه . واما از اینروزهات بگم که : عاشق حمام کردن هستی واصلا گریه نمیکنی هفته ای دوبار باید ناخن هات رو کوتاه کنم (دوشنبه وجمعه ) هر کسی بهت نگاه کنه یه لبخند ملیح تقدیمش میکنی تازگیها خیلی جیغ میزنی واز خودت صداهای عجیب وغریب درمیا...
6 آبان 1393

سه ماهگی دختر نازم

سلاااااااااام دختر نازم عزیز دل مامان اینروزهاحسابی درگیر اسباب کشی هستیم  ،خونه ای رو که اجاره کردیم مثل تالار بزرگه ولی خوبیش به اینه که نزدیک مدرسه داداشی وسرکار بابا هست . انشالاروز پنجشنبه که تو وارد ماه سوم زندگیت میشی اثاث کشی میکنیم .متاسفانه اون روز فرصت نمیکنم که برات پست بزارم ،تا نت خونه جدید هم وصل بشه وجمع وجور بشیم یه مدت طول میکشه .      مرسانای عزیزم سه ماهگیت مبارک   ...
14 مهر 1393