سیسمونی دخملی
توی مسافرت جنوب فقط از شوش یه حوله برای دخملی خریدیم البته تن پوش هنوز مونده
بعد ازبرگشتن از جنوب وگذشتن دوسه روزه کاری بابا یهو تصمیم گرفت بقیه تعطیلات رو بریم تهران .البته خاله شیوا اینا هم امسال چون روژینا کنکور داشت نتونستن برن مسافرت وترجیح دادن برن خونه تهرانشون ،ما هم از خدا خواسته روز یکشنبه صبح با مامانی(مامان خودم ) حرکت کردیم به سمت تهران خونه دایی وخاله .هدف اصلی من از این مسافرت خرید سیسمونی دخمل مامان بود هرچند خیلی سعی کردیم نسبت به سیسمونی داداشی وسایل اضافی کمتری رو بخریم چون بعضی چیزها واقعا هیچ کاربردی ندارن .روزی که رفتیم چهارراه امیر اکرم بعضی از مغازه ها بسته بودن یا اینکه رنگ مورد پسند ما رو نداشتن ومیگفتن بعد از تعطیلات آماده میشه وبعضیها هم اصلا حاضر نبودن روروئک وتخت رو کم کنن
این شد که رفتیم امامزاده حسن .اون روز بارون خیلی خوبی بارید اما به عشق خرید برای دخملی کوتاه نیومدیم وهر جا میرفتیم برای خرید چون قرار بود برای نی نی عموامید هم خرید کنیم ومن همینجوریشم شکم زیادی ندارم چه برسه به اینکه دوقلو باشه واسه همین اکثر مغازه دارها با تعجب سوال میپرسیدن جوری که محمد به شک افتاده بود که نکنه دوقلو داریم واون بی خبره .
واما مشکل اصلی ما :چون توی خونه سازمانی هستیم فقط دوتا اتاق خواب داریم ،فعلا دخمل مامان اتاق نداره وهمه وسایل رو همینجوری گذاشتیم توی اتاق محمد هر چند اون موافقه که اتاقش رو برای خواهرش آماده کنیم ولی بابا شدیدا مخالفه چون میگه محمد بزرگه وبیشتر به اتاق احتیاج داره واگه اتاقش رو ازش بگیریم فکر میکنه به همین راحتی با اومدن خواهرش اونو کنار گذاشتیم،فعلا موندیم که چیکار کنیم
سرویس خواب
قنداق فرنگی
سرویس خواب برای تخت که ملافه رو از مولوی خریدیم
بالشتک شیردهی
یه لباس سه تیکه که داداشی یرای خواهرش خریده
ویه لباس دیگه
که این لباس93/1/26روز برگشتن عمه فهیمه از مکه بازم داداشی زحمتش رو کشیدتا حالا که هرچی طفلی پول داشته باسلیقه خودش برای خواهرش هزینه کرده خدا کنه دخمل مامان قدر داداش گلش رو بدونه واما عمه جون هم بجز سوغاتی برای من ومحمدوبابا خرمای تبرکی وآب زمزم برای زایمان مامان آورده دستش درد نکنه.